بایگانیِ مارس, 2013

526592_215339055276808_1388226916_n-e1361180449911 قـرآن: عربها نفهم هستند
بعدا به ما ایرانیان می گویند ما به عربها توهین می کنیم و نژاد پرست هستیم.
سوره توبه آیه 97 که می گوید
الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
یعنی عربها از بدترین کفر و شرک و نفاق هستند و
سزاوارند که آنچه الله می گویند نفهمند !!!!!
جالب الله به زبان عربی حرف میزنه و بعد به یک قوم و
نژاد توهین هم میکنه !!!!
برخی ها تلاش دارند بگویند نه منظور الله وحشی بیابانگرد بوده ، هر چه که باشد الله حق توهین ندارد و آیا مگر بجز بدوی و وحشی ها در آن صحرای بی آب و علف عرب متمدن شهر نشین بوده؟
شهر نشین های آنها وقتی همان سپاه وحشی اسلام بوده پس فرقی میان آنها و بیابانگردهای وحشی نبوده.

264046_474126389314905_398277754_n خواجه شیرازی(حافظ) میگه:
* سالها بود دلم میخواست یک جام جهان‌بین داشته باشم که از همه رازهای جهان سر در بیارم. با اینکه خودمون اَوِستا رو داشتیم ولی به سراغ قرآن میرفتم تا به راز هستی و آفرینش پی ببرم

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآن چه که خود داشت(اَوِستا), ز بیگانه(قرآن) تمنا میکرد
.

* از همینرو پیش پیرمغان رفتم تا برای رهایی از این چالشی که گریبانگیر ما ایرانیا شده, منو یاری کنه. ازش پرسیدم: اَوِستا چه زمانی نوشته شد. گفت: از همون آغاز ما ایرانیا همه ی دانش خودمونو در اوستا گرداوری میکردیم.

مشکل خویش برِ پیرِ مُغان بردم دوش
کو به تاییدِ نظر حلّ معما می‌کرد
. . .
گفتم: این جام جهان‌بین به تو کِی داد حکیم؟
گفت: آن روز که این گنبد مینا می‌کرد
.

* سپس پیرمغان گفت: بیشتر ازین دنبالشو نگیر که تاوانش مرگ هستش

گفت: آن یار، کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
……………………………………………………………….خواجه شیرازی.

بهتره کمی به خودمون بیایم. ما که خودمون این همه فرهنگ و هنر داریم و ما که به گفته خواجه شیرازی: خودمون جام جم رو داریم, چرا بریم از بیگانه ای که در پیری بجای فرهنگ سازی, همش دنبال براورده کردن کمبودهای جوانی اش بوده, پیروی کنیم؟

خیر . در طول سالهای اشغال اعراب مسلمان ، مردم ایران همچنان بر علیه حکومت های دست نشانده اسلامی به مبارزه پرداختند که به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

پس از فتح استخر (سالهای 28-30 هجری) توسط اعراب ، مردم استخر در ایران سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند.اعراب مسلمان مجبور شدند برای بار دوم استخر را به محاصره در اورند.مقاومت و پایداری مردم ایران در برابر اعراب مسلمان آنچنان بود که فاتح استخر (عبدالله بن عامر) را به سختی نگران و خشمگین کرد بطوریکه سوگند خورد که چندان از مردم استخر در ایران بکشد که خون براند. پس خون همگان مباح گردانید و چندان کشتند خون نمی رفت تا آب گرم به خون ریختند پس برفت و عده کشته شدگان ایران که نام بردار بودند «چهل هزار کشته » بودند بیرون از مجهولان . (فارسنامه ابن بلخی. صفحه 135) (کامل . جلد3. صفحه 163)

استخر :

در زمان علی نیز مردم استخر درایران باردیگر به علیه اعراب مسلمان سر به شورش گذاشتند و این بار» عبدالله ابن عباس» به فرمان حضرت علی شورش توده های مردم استخر در ایران را به خون فرو نشاند. (فارسنامه.صفحه 136)

فارس و کرمان :

در این هنگام مردم فارس و کرمان نیز در ایران بر علیه اعراب مسلمان قیام کردند و عمال علی را از شهر بیرون کردند.
 علی سگ کش برای خاموش کردن شورش مردم فارس و کرمان در ایران » زیاد بن ابیه» را به سوی فارس و کرمان فرستاد. ( جهت آشنایی با جنایات این سردار معروف » زیاد بن ابیه» به کتاب مروج الذهب. جلد2. صفحه 29 مراجعه فرمایید)
ری :

در حمله اعراب به ری مردم شهر پایداری و مقاومت بسیار کردند ؛ بطوریکه » مغیره » در این جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگیدند و پایمردی کردند و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با نی شماره کردند و غنیمتی که خدا از ری نصیب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود. (تاریخ طبری. جلد 5. صفحه ۱۹۷۵)
مردم شهر » ری » در ایران بارها به علیه اعراب مسلمان شورش کردند. عمر و عثمان مجبور شدند چندین بار به » ری » در ایران لشکر کشی کرده و شورش مردم شهر ری در ایران را سرکوب کنند. (فتوح البلدان.صفحه 149)

در زمان علی هم مردم » ری » در ایران سر به طغیان بر علیه اعراب مسلمان گذاشته و از پرداخت خراج به والیان اعراب خودداری کردند بطوریکه در خراج آن دیار کسری پدید آمد. علی » ابو موسی » را با لشکری فراوان به سرکوب شورش مردم » ری » در ایران فرستاد. (فتوح البلدان.صفحه 150)

شاپور :

در حمله به » شاپور» نیز مردم پایداری و مقاومت بسیار کردند بگونه ای که عبیدا ( سردار عرب ) بسختی مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصیت کرد تا به خونخواهی او، مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهیان عرب نیز چنان کردند و بسیاری از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخی؛ صفحه 116 ) ( تاریخ طبری؛ جلد پنجم صفحه 2011)

شوشتر :

در شوشتر، مردم وقتی از تهاجم قریب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهای سه پهلوی آهنین بسیار ساختند و در صحرا پاشیدند. چون قشون اسلام به آن حوالی رسیدند ؛ خارها به دست و پای ایشان بنشست ؛ و مدتی در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آنانی را که از پذیرفتن اسلام خود داری کرده بودند گردن زدند. ( الفتوح .صفحه ۲۲۳ ) ( تذکره شوشتر. صفحه۱۶ )

چالوس :

در چالوس رویان؛ عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه (دادرسی ) و رسیدگی به شکایات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبیدند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند … و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور می بردند. ( تاریخ طبرستان . صفحه ۱۸۳ ) ( تاریخ رویان . صفحه ۶۹ )
«آذربایجان»:

زمان عمر(کلیک) مردم آذربایجان در ایران چندین بار سر به شورش برعلیه اعراب مسلمان گذاشتند و با سپاهیان اعراب بسختی جنگیدند. در زمان عثمان هم شورش های متعددی بر علیه اعراب در آذربایجان ایران روی داد. (فتوح البلدان . صفحه 165-166-326)

«خراسان»:

مردم خراسان در ایران که قبول اسلام کرده بودند پس از چندی مرتد شدند و در زمان عثمان سربه شورش بر علیه اعراب مسلمان گذاشتند.
بفرمان خلیفه «عبدالله بن عامر» و «سعید بن عاص» به سوی خراسان در ایران تاختند تا بار دوم «گرگان» و «طبرستان» و » تمیشه» را فتح نمایند. (مجمل التواریخ و القصص . صفحه 283)

سیستان :

مردم سیستان در ایران نیز سربه شورش برعلیه اعراب گذاشتند و حاکم اعراب آنجا را از شهر بیرون کردند. (فتوح البلدان. صفحه272)

در حمله به سیستان مردم ایران مقاومت بسیار و اعراب مسلمان خشونت بسیار کردند بطوریکه » ربیع ابن زیاد » برای ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدری بساختند از آن کشتگان ( یعنی اجساد کشته شدگان جنگ را روی هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکیه گاهها ساختند و «ربیع ابن زیاد» بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سیستان هزار هزار ( یک میلیون ) درهم به امیر المومنین دهند با هزار غلام بچه و کنیز. ( تاریخ سیستان. صفحه ۳۷ ، ۸۰ ) ( تاریخ کامل جلد1 . صفحه ۳۰۷)

403474_320339088074063_1440083560_n

580596_398339826918747_864783480_n کسب غنایم (غنیمت های جنگی) انگیزه اصلی اعراب مسلمان در جنگ ها بوده است.انگیزه اصلی اعراب در حمله به ایران گسترش دین مبین اسلام نبوده بلکه در واقع در نظراعراب مسلمان و اشراف عربستان جنگهای دایمی و کسب غنایم و تصرف اراضی وبدست آوردن اسیران برده از کشورهای همسایه از جمله ایران از فعالیت های تولیدی بشمار می رفته است.برای اثبات این مطلب به چند رویداد تاریخی اشاره می کنیم:

_ یکی از علل عمده شکست اعراب مسلمان در جنگ احد (سال 4 هجری) در واقع این بود که نگهبانان و پاسداران (اعراب مسلمان) ارتفاعات به طمع غنایم سنگر های خود را ترک کرده و به جمع آوری غنایم مشغول شدند. (تاریخ طبری. جلد3 .صفحه975-976-990-994)

_ در جنگ «جبل الرمات» نیز بر خلاف دستور حضرت محمد لشکریان اعراب مسلمان برای کسب غنایم از جای خویش حرکت کردند و باعث شکست اعراب مسلمان گردیدند. اهمیت کسب غنایم در جنگ اعراب تا به انجا بود که در بعضی از جنگ ها مانند جنگ حنین لشکریان اعراب مسلمان بدون هیچ احترام و ملاحظه ای در برابر حضرت محمد می ایستادند و برای چگونگی تقسیم غنایم جنگی با حضرت محمد مجادله می کردند. (تاریخ طبری. جلد3. صفحه 1214-1216)

– اعراب مسلمان در چه سالی به ایران حمله کردند؟

در سال 18 هجری اعراب مسلمان به ایران حمله کردند.

– آیا در جنگ های جلولا و نهاوند سپاه ایران در مقابل حمله اعراب مسلمان به ایران مقاومت کردند؟

_ سپاه ایران در جنگ جلولا از خود مقاومت درخشانی در مقابل حمله اعراب نشان دادند.اعراب مسلمان در جنگ جلولاء به سفاکی و خشونت بسیاری دست زدند،انچنانکه تمام مورخین از آن به نام واقعه هولناک جلولا یاد کرده اند.

در جنگ جلولاء صد هزار تن از سپاه ایران کشته شدند و مدت ها اجساد آنها به روی زمین باقی مانده بود و تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایران به اسارت رفتند.این جنگ به ان جهت جلولا (پوشانیده) نام گرفت که از بس کشته دشت و صحرا را پوشانیده بود که نمودار عظمت و جلال جنگ جلولاء بود. (تاریخ طبری. جلد 3. صفحه1829)

سپاه ایران در جنگ نهاوند نیز مقاومت بسیاردرخشانی در مقابل حمله اعراب مسلمان نشان دادند.اعراب مسلمان نیز در جنگ نهاوند خشونت بسیار از خود نشان دادند بطوریکه «عروه بن زید»(شاعر عرب) از جنگ نهاوند نیز به عنوان «پیکار هولناک» نام می برد. (اخبار الطوال .صفحه 151-152)

لشگر ایران که گویند 400 هزار نفر بودند در انجا بودند و به شکیبایی و پایداری سوگند یادکرده بودند و اعراب مسلمان از لشگرایران آنقدر کشتند که خدا داند و از اموال و غنیمت ها چندان نصیب اعراب مسلمان گردید که در هیچ کتابی اندازه آن ذکر نشده است. (آفرینش و تاریخ .جلد . 5. صفحه 192)

527578_593431020669126_1125580151_n زنان خبیث برای مردان خبیث بودند ، تاریخ نشان داده که این عایشه یکی از خبیثترین و حقه بازترین ها بوده و طبق این بند از تازینامه ( قرآن ) پس محمد خودش هم خبیث بوده

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مىگويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود. ( النور ۲۶ )

بی ادبی و بی تربیتی اسلام

منتشرشده: 30 مارس 2013 در بدون شرح

76831_345149618911589_2119462072_nادبیاتی‌ که در کتاب مقدس قرآن خطاب به ۶ میلیارد انسان روی زمین استفاده میشود. دقت کنید به کلماتی مثل: زنا زاده، گستاخ، بی‌ اصل و نسب، خران وحشی، بدترین جانوران, حیوان, شتر, چهارپایان, بدترين جنبندگان, گمراهان, کر، لال، کور, ابلهان, حمال, خر, بوزینه, نجس. این است ادبیاتی که کتاب مقدس قرآن در مقابل ۶ میلیارد انسان روی زمین به کار میبرد.

– آنان (کافران) گستاخ , خشن , زنازاده و بی اصل و نسب هستند . (قرآن .سوره قلم . آیه ۱۳)

– اف بر شما و بر آنچه غير از الله مى پرستيد مگر نمى انديشيد. (قرآن . سوره انبیاء . آیه 67)

– چه شده که است از این پند اعراض می کنند؟ مانند خران وحشی که از شیر می گریزند. (قرآن .سوره مدثر. آیه ۴۹و50)

– بدترین جانوران نزد الله ، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان هم نخواهند آورد. (قرآن . سوره انفال . آیه 55)

– کافران، مثل حیوانی است که کسی در گوش او آواز کند و او جز بانگی و آوازی نشنود اینان کرانند ، لالانند ، کورانند و هیچ در نمی یابند. (قرآن . سوره بقره . آیه ۱۷۱)

– و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می آشامید. (قرآن .سوره واقعه. آیه ۵۶)

– آیا گمان می بری بیشتر آنها می شنوند یا می فهمند؟ آنها فقط همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر. (قرآن .سوره فرقان. آیه ۴۴ )

– همانا بدترين جنبندگان نزد الله كران و لالان هستند آنهائی كه نمى انديشند. (قرآن .سوره انفال . آیه ۲2)

– و هنگامی که به آنان گفته شود: همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید، می گویند: آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟! بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند. (قرآن .سوره بقره. آیه ۱۳)

– مثل كسانى حمالان تورات شدند آنگاه آن را حمل نکردند، مانند خرى است كه كتابهايى را برپشت مى كشد؛ چه زشت است بیان آن گروهی كه نشانه ‌های الله را دروغ پنداشتند و الله گروه ستمگر را راهنمائی نمی ‌نماید. (قرآن .سوره جمعه. آیه ۵)

– به طور قطع از حال کسانی از شما، که در روز شنبه نافرمانی و گناه کردند، آگاه شده اید. ما به آنها گفتیم: به صورت بوزینه هایی طرد شده درآیید. (قرآن .سوره بقره. آیه ۶۵)

– اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسال ایشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از تنگدستى مى ترسيد، پس در آینده نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است. (قرآن .سوره توبه . آیه ۲8)

از این آیات فحاشی و ادبیات زشت و رکیک می‌تونم بیشتر از ۵۰ و ۶۰ تا پیدا کنم. این است ادب و تربیت اسلام

602915_162139440609892_210864515_n
عایشه میگوید روزی سهله بنت سهیل به پیش پیامبر خدا آمد و گفت:

ای رسول الله! من در صورت ابو حدیبه نوعی انزجار و ناراحتی می بینم از اینکه سلیم(که یک هم پیمان است) وارد خانه مان شود (به دلیل اینکه نامحرم است!)،

پیامبر خدا از آنرو فرمود: به او شیر بده (تا محرم شود)!
وی گفت: من چگونه میتوانم به او شیر دهم در حالی که او یک مرد بالغ و بزرگ است؟

پیامبر خدا خندید و گفت: من میدانم که که او یک مرد جوان است. عمر در نقل خود این را می افزاید که او در جنگ بدر شرکت کرد و در نقل ابن عمر کلمات اینچنین هستند: پیامبر خدا خندید.

صحیح مسلم، کتاب 008، شماره 3424

528709_568895399788967_660648199_nیکی از این افرا عبدالله بن قتل از طایفه بنوتیم بن الغالب بود. دلیل فرمان محمد برای کشتن این فرد آن بود که چون او در پیش اسلام آورده بود، محمد برای دریافت زکات به او ماموریت داده و یکی از انصار را نیز همراه او کرده بود تا به وی برای انجام این کار کنم کند.

عبدالله یکی از بردگانش را نیز که مسلمان بود، در این مسافرت با خود برده بود. در بین راه عبدالل در محلی توفق کرد و به برده اش دستور داد بزغاله ای را بکشد و برایش خوراک بپزد و خود به خواب رفت. هنگامی که از خواب بیدار شد مشاهده کرد که برده اش دستورش را اجرا نکرده و برایش خوراک تهیه ندیده است. عبدالله از نافرمانی برده اش به خشم آمد و او را کشت.

آنگاه اسلام را نیز کنار گذاشت و به کیش پیشینش که بت پرستی بود روی آورد. عبدالله بن قتل همچنین دو دختر آوازه خوان در اختیار داشت که یکی فارتانا و دیگری سارا نامیده میشدند. این دو دختر با صدای دلچسبی که داشتند بر ضد محمد آواز می‌خواندند و او و دینش را به باد هجو و تماخر میگرفتند. محمد دستور داد که هر سه نفر این افراد باید کشته شودند.

دو نفر از مسلمانان یکی به نام سعید بن حارث المخدومی و دیگری ابو برزه الاسلمی که از خاندان او بودند، دستوری را که محمد برای ترور عبدالله بن قتل داده بود، اجرا کردند و او را از پای در آوردند. آن دختر آوازه خوان نیز هردو کشته شدند. بدین شرح که پیروان محمد فارتانا را کشتند ولی سارا موفق به فرار شد. بعداها از محمد خواستند از خون سارا بگذرد و او موافقت کرد و وی تا زمان خلافت عمر ابن خطاب زنده بود. ولی در این زمان یکی از آدمکشهای اسلامی او را نیز به قتل رسانید.

برپایه نوشتار طبری (1) که از ابن اسحق، ابن حومید و سلمه نقل کرده.

487887_139472539563954_1142415756_nنحن» ضمیر اول شخص جمع در عربی است که معادل پارسی آن ضمیر ما میباشد .
الله در قران در مواردی از ضمیر ما استفاده کرده درصورتی که خود را یکتا میداند و مسلمانان شریکی برای او قائل نیستند .این اشتباه فاحش در قران را طرفداران آن هرکس به طریقی جواب میدهد .
درمواردی اهل سنت آن را به همیاری حضرت محمد به الله و همچنین ملائکه تعبیر میکنند و شیعیان آن را به همیاری حضرت علی و ملائکه بیان میدارند. و گاهی میگویند آوردن جمع نشانه بزرگی و عظمت شخص است شاید آوردن جمع بدان جهت بوده که مردم پی به عظمت خدا ببرند
سوره یوسف ایه ۳ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ
سوره انعام ایه ۱۵۱ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ
سوره اسرا ایه ۳۱ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم

559788_128000980711077_1868900100_nسوره ص

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾

[و به او گفتيم] يك بسته تركه به دستت برگير و [همسرت را] با آن بزن و سوگند مشكن ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده اى به راستى او توبه كار بود (۴۴)